هیس! پسرها فریاد نمی زنند

همیشه مادر و پسر ۱۵-۱۴ ساله اش همزمان با هم وارد اتاق ویزیت می شدند، اما این بار مادر به تنهایی وارد می شود. چهره مادر شکسته و درهم و چشم ها قرمز است. از مادر می پرسم پسرتان کجاست؟ جواب می دهد «ازش خواستم بیرون منتظر باشه باید مطلبی را به شما بگویم: ۳ هفته است که تیک هاش خیلی شدید شده و کلافه بود، هیچ دلیلی واضحی هم برای افزایش تیک هایش پیدا نمی کردم تا اینکه آمد و گفت که توسط یکی از اولیای مدرسه و به بهانه کلاس خصوصی تقویتی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته!»

مادر دیگر نمی تواند ادامه دهد و به پهنای صورت اشک می ریزد و ناله می کند.
کمی آرام می شود و ادامه می دهد «این موضوع را به یکی از دوستانش در مدرسه گفته و او هم به پسرم گفته که باید بروی و موضوع را به پدر و مادرت بگویی و بعد آمد و به ما گفت»
اینکه چرا یک پسر نوجوان ۱۵ ساله اصول اولیه مراقبت از خود و نحوه مواجه با این اتفاق را نمی داند دلایل متعددی ممکن است داشته باشد: عدم ارایه آموزش های مراقبت از خود در خانه و مدرسه و جامعه شاید مهمترین دلیل آن باشد. اما نکته مهم داشتن ارتباط صمیمی با فرزند خودمان است که وی در زمانی که تحت فشار است بتواند افکار، ذهنیات و احتمالا رازهای خود را در درجه اول با ما به اشتراک بگذارد.
مادر آشفته است و خلق خوبی ندارد و آنقدر به جامعه بی اعتماد شده که به فکر خروج فرزندش از مدرسه و پیگیری آموزش غیر حضوری است.
با تغییراتی در داروها نوجوان جهت روان درمانی ارجاع می شود.
برای مادر نیز دارو شروع می شود و به همکاران روان درمانگر ارجاع می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نام پیوند
ایمیل
وبلاگ